در دوران بعد از جنگ جهانی اول، آلمانی جوانی که از مرگ نامزدش در کشور فرانسه - که به دست یک فرانسوی به قتل رسیده بود - رنج می برد ، می خواهد به مزار او برود ...

یک بازیگر لهستانی تلاش می کند زندگی خود را به هر نحو ممکن سپری کند اما آتش جنگ جهانی دوم به یکباره زبانه می کشد. همسر او عادت دارد افسران جوان لهستانی را سرگرم کند. وقتی یکی از افسران در ماموریتی مخفی بازمی گردد، او کنترل اوضاع را بدست گرفته و تصمیم به فرار می گیرد...

لوله کشی تازه کار "کلانی براون" ، توسط عموی خود برای کار ، به عنوان خدمتکار یک عمارت انگلیسی فرستاده می شود . او با "آدام بلیسنکی"، یک پناهنده جذاب اهل چک دوست می شود و...

لهستان ، سال 1939 ؛ «یوزف تورا» (بنى) بازیگر سرشناس تیاتر و همسرش ، «ماریا» (لومبارد) که در شهر ورشو مانند شمایلى ملى مورد پرستش است ، قرار است در یک نمایش ضدنازى ظاهر شوند ، ولی به دلیل اعمال سانسور این برنامه لغو و جاى خود را به اجرای نمایش « هملت » مى‏ دهد. در این بین «ماریا» تعلق خاطرى به «سوبینسکى» (استاک) ، خلبان جوانى پیدا کرده است که در زمان حمله‏ ى آلمان ها به لهستان به خدمت احضار مى‏ شود ...

« آلفرد کرالیک » ( استوارت ) که در یک مغازه‏ى فروش کالاهاى چرمى در بوداپست کار مى‏ کند ، با دختر رؤیاهایش که هرگز او را ملاقات نکرده است ، مکاتبات لطیف و شاعرانه‏اى دارد ، غافل از آن که این دختر ، « کلارانوواک » ( سولاون ) کارمند تازه استخدام شده ‏ى همان مغازه است.

« نینوچکا » ( گاربو ) مأمور سختگیر و متعصب حزبى از شوروى به پاریس مى ‏آید تا سه فرستاده‏ ى خاطى قبلى دولت را به وطن بازگرداند. او در برخورد با « کنت لئون دولگا » ( داگلاس ) ، براى نخستین بار لذت دل‏باختگى و زن بودن را تجربه مى ‏کند...

زوجی به تعطیلاتی جدا از هم می روند و در این بین ، زن عاشق مرد دیگری می شود و...

یک شهروند کشور کوچک پادشاهی آنجا را ترک کرده و به پاریس میرود تا زندگی جدیدی را آغاز کند ....

زنی جوان نمی تواند بین دو مرد که او را دوستش دارند یکی را انتخاب کند به همین دلیل آنها می گیرند در یک رابطه دوستانه با هم زندگی کنند...

یک سرباز جوان فرانسوی در جنگ جهانی اول که احساس گناه می کند،زمانی که او یک سرباز آلمانی که همانند خودش است را می کشد ...